فقیهی که خون به دل امام کرد !

ساخت وبلاگ

 

زندگی علمی وسیاسی آیت الله منتظری را می توان در سه بخش مجزا مورد بررسی و کنکاش قرار داد .

۱-از تولد تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی

۲- از پیروزی انقلاب تا برکناری از قائم مقامی رهبری

۳- از برکناری تا وفات

از تولد تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی

آیت الله حسینعلی منتظری، در سال ۱۳۰۱ خورشید در نجف آباد اصفهان زاده شد.

او در‏ ‏خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. ‏پدرش حاج علی کشاورز ساده‌ای بود که در کنار کار‏ ‏روزانه‌اش با کتاب و کتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. ‏منتظری از هفت سالگی آموختن را با ادبیات فارسی و‏ ‏سپس صرف و نحو عربی آغاز کرد، و در سن ۱۲ سالگی به‏ ‏حوزه علمیه اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگی اصفهان را برای ادامه تحصیل ترک کرد و به قم آمد.

وی  فقه و فلسفه را نزد آیت الله محمدحسین بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی تحصیل کرد و به درجه‌ اجتهاد رسید .

آیت الله منتظری از بهترین شاگردان دروس عالیه فقه، اصول و فلسفه اساتیدی همچون آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی و علامه طباطبائی بودند و همراه با شهید مطهری درس خارج امام خمینی در حوزه علمیه قم‏ را پایه گذاری کردند.

پس از رحلت آیت‌الله بروجردی (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی)‏ ‏نظر بسیاری از بزرگان و اساتید حوزه علمیه متوجه چند نفر از علما من جمله آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله مرعشی نجفی و امام خمینی گردید. از جمله آیت‌الله منتظری و شهید مطهری قائل به‏ ‏اعلمیت امام خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و‏ ‏مسلمین تشخیص دادند.

در عید نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگیری شهید‏ ‏محمد منتظری ، آیت الله‏ ‏منتظری نیز بازداشت شد. ‏ ‏آیت الله منتظری چند ماه پس از آزادی از زندان مجددا‏ ‏دستگیر و به مدت پنج ماه به زندان افتاد. در‏ ‏زمان برگزاری جشنهای تاجگذاری وی به مدت سه ماه به مسجد سلیمان تبعید شد و پس از آن از رفتن به قم منع شدند . ولی آآآآآآا آیت الله منتظری به قم عزیمت کرد و از آنجا به نجف آباد تبعید شد .پس از چند ماه ساواک مجددا ایشان را دستگیر و پس‏ ‏از محاکمه به‏ ‏یک سال ونیم زندان محکوم کرد. ‏‏آیت الله منتظری پس از سپری کردن دوران محکومیت، راهی قم گردید ولی رژیم مجدداً ایشان را به‏ ‏نجف آباد تبعید نمود. فعالیت ایشان در نجف آباد به گونه ای بود که مجددا ساواک به مرکز نوشت: "نمازجمعه منتظری یک پایگاه سیاسی برای مبارزه با‏ ‏رژیم است". نماز جمعه های نجف آباد و اصفهان از تأثیر گذارترین کانونهای مذهبی و مؤثر در پیروزی انقلاب بود که هر دو با فکر و پیگیری آیت الله منتظری به وجود آمد. ‏‏بار دیگر آیت الله منتظری به سه سال تبعید در طبس محکوم شد. نامه سرگشاده آیت الله منتظری به‏ ‏علما و مردم مسلمان ایران در مورد اتحاد علیه امپریالیسم و صهیونیسم‏ ‏مجدداً خشم حکومت را برانگیخت.‏ ‏تسلیم ناپذیری ایشان سبب شد که در اواسط سال ۱۳۵۳ رژیم به تبعید مجدد‏ ‏وی تصمیم گرفت و ایشان را پس از گذشت یک سال از طبس به خلخال تبعید کرد . در خلخال نیز آیت الله منتظری به مبارزه خود ادامه داد و مأموران رژیم در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه وی را به‏ ‏تبعیدگاه سقز منتقل کردند.‏ ‏در تبعیدگاه سقز نیز ساواک تصمیم به بازداشت و‏ ‏انتقال وی  به تهران گرفت .‏ ‏در تیرماه ۱۳۵۴ آیت الله منتظری را از تبعیدگاه سقز روانه زندان‏ ‏کرده  و وی مدت ۶ماه را در سلولی انفردادی در زندان اوین گذراند .

‏ ‏آیت الله منتظری سرانجام در یک دادگاه‏ ‏نظامی به ده سال زندان محکوم‏ ‏شد . و پس از گذراندن‏ ‏حدود سه سال ونیم از دوران محکومیت به همراه آیت الله‏ ‏طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد.

‏در بخشی از پیام امام خمینی به‏ ‏مناسبت آزادی آیت الله منتظری آمده است: ‏ ‏"هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی‏ ‏شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادی-‏ابتدایی ترین حقوق بشر – محروم و با شکنجه های قرون وسطایی با او و‏ ‏سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و‏ ‏ملت از سایه مثل شما رجال عدالتخواه می‎ترسند. باید رجال دین و‏ ‏سیاست در بند باشند تا برای اجانب و بستگان آنان هرچه بیشتر راه چپاول‏ ‏بیت المال و ذخائر کشور باز باشد

از پیروزی انقلاب تا برکناری از قائم مقامی رهبری

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آیت الله منتظری رییس مجلس خبرگان قانون اساسی شد و نقشی کلیدی در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی به خصوص در اصل مربوط به رهبری ایفا کرد .وی نظریه‌ ولایت فقیه را در قانون اساسی گنجاند و سپس با تدریس این نظریه در درس خارج خود و انتشار چهار جلد در باره‌ ولایت فقیه، مهم‌ ترین نظریه‌ پرداز حکومت اسلامی پس از امام خمینی شناخته شد.

در سال ۱۳۶۴، مجلس خبرگان رهبری، با آنکه امام خمینی همچنان در قید حیات بود، آیت الله منتظری را به جانشینی رهبر جمهوری اسلامی انتخاب کرد .

مطرح ترین و مهمترین سؤال در ارتباط با انتخاب آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری این است که آیا با امام «رحمت الله علیه» در مورد انتخاب ایشان مشورت شده بود یا خیر ؟

جواب مسلماً منفی است چرا که اولاً حضرت امام به وضوح در نامه ی ۰۶/۰۱/۱۳۶۸ به آیت الله منتظری تصریح کرده است که با توجه به ساده لوحی و القاپذیری و نداشتن ظرفیتهای لازم جهت رهبری ، از ابتدا با انتخاب وی مخالف بوده است . بنابراین در صورت مشورت مجلس خبرگان با امام ، ایشان مخالفت خود را ابراز می کرد ، ثانیاً امام در همان مقطع زمانی در دیدار با آیت الله آقای محمدی گیلانی نیز مخالفت خود را از این انتخاب ابراز کردند .

پاسخ بدین سؤال مهم که چرا با امام مشورت نشد را باید در واقعیتهای سیاسی و شرایط نامناسب حاکم بر بیوت برخی از علمای حوزه در آن زمان دانست که دست اندرکاران انتخاب جانشین برای امام در آن مقطع احتمالاً بر این باور بودند که اگر از اعتبار و حیثیت امام خمینی «ره» جهت انتخاب قائم مقام رهبری مایه بگذارند از طرف برخی افراد که جایگاه ویژه و برتری از آقای منتظری در حوزه داشتند عوارض نه چندان مطلوبی به جا می ماند که پیامد و تبعات منفی آن پیش از خود آقای منتظری و مجس خبرنگان محترم ، متوجه امام راحل می شد .

مجلس خبرگان با این نگاه معتقد بودند پس از انتخاب جانشین ، شخص امام امت بر این عمل خبرگان صحه خواهد گذاشت و مسایل جانشنی رهبری با کمترین تبعات سوء و با کار سیاسی و تبلیغات لازم حل خواهد شد .

همین احتمال نیز مطرح است که برخی از افراد منحرف که خود را در ظاهر جزو هواداران پر و پاقرص آقای منتظری جا زده بودند و در بیت وی حضور داشتند با توجه به این احتمال که در مشورت خبرگان با امام ممکن است معظم له صریحاً یا تلویحی نظر مخالف خود را با انتخاب آقای منتظری اعلام کند ، در فراهم کردن زمینه های لازم در القای ضرورت نداشتن مشورت با امام در این موضوع تلاش کرده باشند .

صحت این احتمال زمانی قوت گرفت که سالها بعد و در جریان عزل قائم مقام رهبری ، امام در جمع عده ای فرمودند " … من باور نمی کردم پس از آنکه آقای منتظری صریحاً برای مجلس خبرگان عدم آمادگی خود را اعلام و از پذیرفتن مسئولیت قائم مقامی عذر خواست خبرگان ، [ باز هم ] ایشان را به این مقام منصوب کند وَاِلا من ساکت نمی نشستم و نمی گذاشتم که این برنامه اجرا شود "

از این گذشته گفته های برخی از اعضای مجلس خبرگان در انتخاب جانشین رهبری کاملاً قابل تأمل است . برخی از این افراد سالها پس از آن انتخاب و با عزل منتظری اظهار داشتند : در آن شرایط اصلاً بحث بر سر این قضیه بود که پس از حیات مبارک حضرت امام به جهت اینکه ممکن است بحث انتخاب رهبر آینده مدتی طول بکشد ضروری است فردی « موقتاً » برای دوره ی انتقال ، انتخاب شود تا در همان وقفه ی کوتاه به رتق و فتق امور کشور بپردازد که در این رابطه آقای منتظری نیز به عنوان « قائم مقام موقت » مطرح شد . در این بین برخی از این افراد اظهار داشتند : اصلاً در آن شرایط بحث این بود که پس از فوت حضرت امام ، به احتمال قوی عناصر و گروههای ضد انقلاب در شهرهای مختلف دست به اغتشاش و خرابکاری و مسدود کردن جاده ها خواهند زد و ممکن است تشکیل جلسه خبرگان جهت تعیین رهبر در زمان مناسب میسر نشود ، از سوی دیگر اعضای خبرگان به عنوان معتمدان منطقه ی خود می توانند در ثبات اوضاع مؤثر شوند . بنابراین وجود آنها و ماندن آنها در شهرها لازمتر است!

در رابطه با نظر حضرت امام پس از جریان عزل و اظهارات عده ای از اعضای محترم مجلس خبرگان این سؤال مهم مطرح خواهد شد که آیا این احتمال نیست که افراد منحرف و توطئه گری که می کوشیدند از کانال آقای منتظری به اغراض خود جامه ی عمل بپوشانند در راستای حمایت و تقویت دوستان امام از آقای منتظری ، آنان نیز تمام سعی و تلاش شیطانی خود را مبذول کنند تا فاز جانشینی آقای منتظری به نقطه مطلوب و سرانجام خوشی برسد ! و در این مسیر با گرا دادن به آقای منتظری مبنی بر لحاظ کردن مسایل اخلاقی ، عدم آمادگی خود را اعلام کند ( ارسال این نامه را می توان به هدف کاهش دادن حساسیتها نیز دانست ) به نحوی که در نظر امام وانمود کنند که نامه ی آقای منتظری به خبرگان جدی است و خبرگان در تصمیم اولیه ی خود تجدید نظر خواهند کرد .

از سوی دیگر به جهت کاهش حساسیت درخبرگان اول نسبت به آقای منتظری که امری کاملاً آشکار بود ، این گونه زمینه سازی شد که اصلاً بحث قائم مقامی رهبر مطرح نبوده و نیست و صرفاً ایشان برای یک دوره ی کوتاه مدت انتقال مسئولیت خواهد پذیرفت.

افشای این خبر ( که قرار بود کاملاً محرمانه بماند ) توسط یکی از ائمه ی جمعه ، با این هدف که امام و مسئولان در یک عمل انجام شده ! قرار گیرند طرح تکمیل می شود !

باید این نکته را به دقت مورد توجه قرار داد که افشای این طرح ( با وادار کردن امام جمعه مذکور ) به معنای آن است که علمایی که به وی رای مشروط داده اند تا پس از صحه و تایید حضرت امام با آقای منظتری شرط کنند و یا آنهایی که رای مخالف داده اند چاره ای جز تمکین در برابر تصمیم اکثریت ندارند .

همچنین این پرسش مطرح است که چرا حضرت امام رحمت الله علیه در دیدار اعضای هیات رئیسه ی مجلس خبرگان با ایشان که نتیجه ی انتخاب مجلس خبرگان را گزارش کردند ، با سکوت کامل از هر گونه تاییدی نسبت به این موضوع خودداری کردند . [۱]

آیت‌الله محمدی گیلانی پیرامون انتخاب آیت الله منتظری توسط مجلس خبرگان و مخالفت امام راحل در این باره می‌گوید:

"روزی آقای‌ هاشمی رفسنجانی در حضور جمعی گفت: من بعد از ظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن. گفتم چرا؟ ما در اجلاسیه قبل به آقایان گفته‌ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام مطرح کنیم. امام فرمودند: نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته… گفتم: ما اعلام کرده‌ایم. نمی‌شود! "

این اتفاق تلخ، علی‌رغم نظر حضرت امام و پافشاری آقای‌هاشمی که برخلاف بسیاری دیگر از مسئولین وقت از نظر صریح امام در این باره اطلاع داشت، به وقوع می‌پیوندد، اما مسئله بدین جا ختم نمی‌شود و اگرچه بنیانگذار کبیر انقلاب در نامه عزل آقای منتظری صراحتاً از مخالفت ۴ سال قبل خود در انتخاب ایشان به عنوان قائم مقامی رهبری پرده بر می‌دارد لکن دقیقاً ۲ روز پس از آن نامه تاریخی و در ۸ فروردین ماه ۶۸، طی آخرین نامه مکتوب خویش به آقای منتظری از علت سکوت خویش پس از تصمیم مجلس خبرگان نیز چنین می‌فرماید: "هم شما و هم من، از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم… ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من نمی‌خواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم ". [2]

به طور کلی پس از پیروزی انقلاب آیت الله منتظری به عنوان یکی از شخصیت های انقلابی پیرو حضرت امام که در زمان طاغوت نیز در جریان مبارزات رهبر انقلاب با رژیم پهلوی حضور داشت مطرح شد . بدیهی است که ایشان هم به لحاظ سابقه آشنایی و هم به لحاظ فعالیت های مبارزاتی و علمی مورد علاقه شدید حضرت امام بود.یکی از نکاتی که توجه به آن برای درک بهتر روند شکل گیری مسائل و جریانات در سال های بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی کاملا ضروری است ، فعالیتهایی است که در زمان اوجگیری نهضت اسلامی مردم ایران در سال های ۵۶و۵۷و همچنین در سال های نخست بعد از پیروزی انقلاب برای تحت الشعاع قرار دادن شخصیت و رهبریت حضرت امام از سوی گروه های مختلف صورت می گرفت . رهبر سازی از اشخاصی نظیر آیت الله شریعتمداری و آیت الله طالقانی را باید در این راستا تحلیل کرد . آیت الله طالقانی پس از ناامیدی از هدایت سازمان منافقین به مسیر صحیح با هوشیاری و شجاعتی کم نظیر که از خصوصیات عناصر مخلص است در خطبه های نماز عید فطر ۱۳۵۸/۰۶/۰۲ضمن اعلام برائت و خطا دانستن حمایت خود از رهبران سازمان و محکوم کردن مواضع و رفتارها و عملکردهای لجوجانه آنان تبعیت خود از جضرت امام خمینی را با صراحت اعلام داشت . به هر حال علی رغم تمام تلاش هایی که در این زمینه صورت گرفت عظمت شخصیت حضرت امام و عشق و علاقه بی حد و حصر مردم به ایشان از یکسو و از سوی دیگر عدم اعتقاد و بی توجهی مردم به افراد و گروه هایی که خارج از خط رهبری و انقلاب قرار داشتند موجب شد تا این تلاش ها بی ثمر و ناکام بماند .

در این زمان آیت الله منتظری از موقعیت سیاسی و حوزوی مناسبی برخوردار بود . ایشان به عنوان یکی از یاران برجسته حضرت امام محسوب می شد و بدین لحاظ گذشته از موقعیتی که در عرصه سیاسی کسب کرده بود مورد علاقه و ارادت جامعه نیز قرار داشت . از طرفی آیت الله منتظری با اقدام به تاسیس مدارس مختلف حوزوی وبدست گیری ریاست عالیه آنها و در عین حال ارجاعات فقهی حضرت امام به ایشان در حال برخوردار شدن از موقعیت حوزوی برجسته و قابل توجهی نیز بود . از طرفی دیگر نیروهای انقلابی و دلسوز از همان ابتداری انقلاب حساب ویژه ای را روی آیت الله منتظری باز کرده بودند . حاج سید احمد خمینی در رنجنامه به صراحت این نکته را به آیت الله منتظری خاطر نشان ساخته است : در سال ۵۸من قائم مقامی رهبری شما را به خیال این که رضای خدا در آن است عنوان کردم .[۳]

پیش از آن که به بررسی علل برکناری آیت الله منتظری توسط امام بپردازیم ضروری است که به ویژگی های شخصیتی ایشان نیز اشاره ای کنیم  زیرا که عملکرد انسانها فرایندی از خصیصه های ذاتی و اکتسابی آنهاست .در صورت شناخت دقیق این دو عامل می توان تا حدودی به نوع رفتار های افراد نزدیک شد و حتی آنها را پیش بینی کرد . اما پاره ای از ویژگی های آیت الله منتظری :

۱ـفردی با سابقه مبارزات طولانی :

اگر بخواهیم بجز امام (رحمت الله علیه) در میان بزرگانی که در دوران رژیم منحوس پهلوی ، اقدام به مبارزه با رژیم کردند و به این سبب گرفتار مصایب سخت ، سنگین و طولانی شدند ، چند نفر را به عنوان شاخصان اصلی پیدا کنیم قطعاً می بایست آقای منتظری را در زمره نخستین این افراد انتخاب شده قرار داد.

۲ـصاحب نام در فقه :

همان گونه که در بیانات حضرت امام (رحمت الله علیه) نیز مشاهده می شود ، آقای منتظری از جمله افرادی است که در امور فقهی از تبحر خاص و قابل توجهی برخوردار است و قریب به اتفاق افراد حوزه نیز این بُعد از شخصیت وی را تائید می کنند .

۳ـداشتن جای پا در حوزه :

شهرت فقهی آقای منتظری ، جایگاهی را برای وی در حوزه بوجود آورد که علی رغم رویارویی با نظام و رهبری ، این جایگاه همچنان حفظ شده است و این امر از یک بُعد ناشی از آن است که توجه سنتی و ساختاری حوزه از دیرباز ، به علم فقه بوده ، است و حق هم همین است . لذا غالباً افرادی در حوزه مورد عنایت اصلی قرار می گرفته اند و بالاترین جایگاه را در دست می آورند که در علم فقه سرآمد دیگران بوده اند ، هر چند در همان حال ، افراد قدرتمندی در فلسفه ، تاریخ ، عرفان، اخلاق ، تفسیر و … نیز در حوزه وجود داشته اند . همین ویژگی فقاهتی آقای منتظری سایه سنگینی بود که از سوی وی بر حوزه افکنده شده بود و تا حدود زیادی توانست او را پس از سقوط ، حفظ کند.

۴ـشجاعت :

سابقه طولانی آیت الله منتظری در مبارزه با رژیم شاهنشاهی و همچنین سرسختیهای وی در این راه حاکی از شجاعت او در امر مبارزه و مخالفت است .

۵ـشهرت در نزد مردم :

از جمله مسایلی که در گذشته با نام و یاد وی پیوند خورد شهرت و اعتباری بود که از رهگذر توجه شخصیتها در سالهای اول انقلاب نسبت به وی ، برای او حاصل شد ، به نحوی که در تمام کشور عکسهای او به همراه گزیده سخنانش در منظر و نگاه مردم قرار داشت و همین توجه به بویژه از سوی شخصیتها ، وی را تا جایگاه قائم مقامی حضرت امام(رحمت الله علیه) ارتقاء داد .

۶ـلجاجت ، خود محوری، عُجب و غرور ، تاثیر پذیری و بهانه جویی

از بررسی مجموعه رفتارهای آقای منتظری خصوصاً از سال ۶۳به بعد بویژه در رابطه با پرونده مهدی هاشمی و به طور مشخص در برخورد های وی با نظام پس از اعدام مهدی هاشمی ، به روشنی می توان تبلور صفات رذیله فوق را در گفتار و رفتار وی مشاهده کرد . به عنوان نمونه به بخشی از سخنان وی اشاره شود :

«… دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند آنها پیروز از کار درآمدند و چقدر نیرو و جوانان از دست ما رفت و چه شهرهایی که خراب شد، چقدر شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرده ، در جنگ خیلی اشتباه کردیم و خیلی جاها لجبازی کردیم . به حرف و تذکرات افراد عاقل در داخل و خارج که وساطت کردند توجه نکردیم .. حالا باید جبران کنیم و مواظب باشیم که حالت لجاجت ، گوش نکردن به حرف و نصیحت دیگران ، خودمحوریهای ، کنارزدن نیروهای خوب ، بی اعتنایی به افراد و … را کنار بگذاریم .وقتی کار به جایی می رسد که صحبت من طلبه که از اول در انقلاب بوده او و دلسوز انقلاب بودم و هست ، سانسور شود وای به حال دیگران …»[4]

وی در جای دیگر می گوید :

« …شما برادران وخواهران می دانید که من با این همه سوابقی که در انقلاب داشتم … من دوم شخص انقلاب بودم با این که تعریف کردن جایز نیست من وقتی در انقلاب فعالیت داشتم و همین طور فرزند شهید من … در آنوقت ما پرچمدار انقلاب بودیم ، زندانهایش را رفتیم ، کتکهایش را هم خوردیم …چون نسبت به انقلاب از پایه گذاران انقلاب بودم … و حفظ انقلاب که خودم از پایه گذاران انقلاب بوده ام … فرزندم در این راه رفته است ، نوه ام در این راه رفته…»[5]

همچنین امام در مورد تاثیر پذیری وی می فرماید :

«از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می شود در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید .» [6]

۷ـفساد :

شاید قبول انتساب چنین صفتی مذمومی به آیت الله منتظری دربادی امر غیر قابل قبول باشد اما سیر عملکرد او موید این امر است ضمن این که ، فرد مطلعی در این باره به نقل از امام گفته است :

«البته این که من نامه [۰۶/۰۱/۱۳۶۸] را پس گرفتم ، نه این که پشیمان شدم و نه این که اصرار شما مرا وادار کرد که این نامه را پس بگیرم ، فقط ترسیدم که با پخش این نامه ، خون مردم به جوش بیاید و بریزند آقای منتظری را بکشند … آقای منتظری هم خودش فاسد است و هم شاگردی که تربیت می کند ، فاسد تربیت می کند . »[7]

با توجه به این موارد مشخص می شود که چرا حضرت امام از ابتدا با قائم مقامی آقای منتظری مخالف بود .

از سوی دیگر طبیعی است با انتخاب آیت الله منتظری به عنوان قائم مقام رهبری توسط مجلس خبرگان حساسین حضرت امام بر روی نحوه رفتارو عملکرد و همچنین اطرافیان و بیت آیت الله منتظری دو چندان شود و به ویژه آن که حضرت امام فردی مانند سید مهدی هاشمی را در کنار ایشان می دیدند و با توجه به فعالیت ها و عملکردهای وی در گذشته و حال به شدت راجع به آینده احساس نگرانی داشت . اگر چه آیت الله منتظری مدعی آن است که حضرت امام هیچگاه راجع بع سید مهدی تذکری به وی نداده بودند ولی بر اساس آنچه در خاطرات آمده است نیز آقایان کروبی ، امام جمارانی و سید حمید روحانی در دو نامه خود به اطلاع ایشان از موضع رهبر انقلاب درباره سید مهدی اشاره دارند :

"شما علی رغم توصیه ها و تذکرات حضرت امام که از نجف درباره مهدی دید منفی داشت و نیز دوستان دلسوز ، مهدی هاشمی را مسئولیت دادید و دست او را باز گذاشتید و در نتیجه دیدید که با بهره برداری سوء از امکانات به دست آورده به چه جنایاتی در ایران و افغانستان دست زد ."

"موضع امام علیه مهدی هاشمی در نجف اشرف که حتی به برادران روحانی نجف اجازه تحصن و اعتصاب برای نجات جان او را نداد آموزنده و پند آمیز است ."

حساسیت ویژه حضرت امام نسبت به سید مهدی در این زمان دقیقا حاکی از ریشه دار بودن آن است ، هر چند هنگامی هم که حضرت امام بصراحت و با تاکید خواستار تعقیب و محاکمه سید مهدی شدند ، آیت الله منتظری تا آنجا که در توان داشت ، به مقاومت در برابر این تصمیم پرداخت و در این چارچوب هرگز چنین ادعایی را در نامه های خود به حضرت امام مطرح نمی ساخت که شما قبلا نسبت به مهدی هاشمی حساسیت نداشتید .

این حساسیت حضرت امام دقیقا مبتنی بر حساسیت جایگاه رهبری و بیت و دفتر رهبری بود . همان گونه که می دانیم در ساختار نظام سیاسی کشور شخص رهبر از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و مهمترین امور کشور مستقیما یا مع الواسطه زیر نظر ایشان قرار دارد ، لذا در صورتی که اطرافیان و معتمدین رهبری را افرادی فاقد صلاحیت های لازم و بلکه اشخاص دارای ویزگی ها و خصلت های منفی و ناشایست تشکیل دهند ، آن گاه حتی اگر رهبر شخصا نیز از درایت و هوشیاری بالایی هم برخوردار باشد به هر حال امکان تاثیرگذاری بر وی فراهم می آید . طبعا نگرانی حضرت امام درباره آیت الله منتظری با توجه به شناختی که از ایشان و رفتارها و موضع گیری های وی طی سال های پس از انقلاب داشت به مراتب بیشتر بود . از طرفی بیت و دفتر رهبری مرکز و مخزن سری ترین و مهمترین اخبار و اطلاعات مملکتی به شمار می آید و لذا افراد حاضر  در آن باید از کسانی باشند که اعتماد صددرصد به آنها وجود داشته باشد . در این زمینه نیز حضرت امام نسبت به دفتر آیت الله منتظری نه تنها اعتماد لازم را نداشت بلکه بشدت نیز احساس نگرانی می کرد .

متاسفانه آیت الله منتظری در آن شرایط به گونه ای نحت تاثیر سید مهدی و دیگر اطرافیان خود بود که به هیچیک از این تذکرات دوستانه و مشفقانه وقعی نمی نهاد و بر مبنای تحلیلی که از سوی سید مهدی دریافت می داشت ، تمامی این توصیه ها را یا ناشی از بدفهمی و یا ناشی از توطئه گری دیگران می پنداشت . [۸]

اتهاماتی که متوجه مهدی هاشمی بود

مهدی هاشمی از صفحه اول تا دهم پرونده خود کارهایی که انجام داده است را شرح می دهد. که سرفصلهای آن از این قرار است:

۱- اقرار به ساواکی بودن.

۲- لودادن همانهایی که دستور به آنها داده بود که مرحوم شمس آبادی را ترور کنند.

۳-دعا به خانواده سلطنتی.

۴- دستور قتل جهان سلطان و مهدیزاده.

۵- دستور قتل مرحوم شمس آبادی.

۶- دستور قتل صفرزاده.

۷- دستور قتل مهندس بحرینیان.

۸- دامن زدن به اختلاف سپاه و کمیته.

۹- دستور اختفاء مقادیر قابل توجهی اسلحه و مهمات و مواد منفجره.

۱۰- تحریک سپاه لنجان و سپاههای خمینی شهر، درچه و مبارکه به وحدت و ایستادن در مقابل سپاه اصفهان.

۱۱- جعل و نشر اوراقی به نام طلاب و فضلای افغانی علیه وزارت خارجه.

۱۲- جعل سند ساواکی بودن دکتر هادی و علیه بعضی روحانیون اصفهان.

۱۳- دستور قتل عباسقلی حشمت و دو فرزندش.

۱۴- انحلال سازمان نصر و درگیری و آدمکشی در آن.

۱۵- جعل اسناد دولتی.

۱۶- نگهداری اسناد طبقه بندی شده.

۱۷- چاپ و نشر دفتر و اعلامیه با عنوانهای روحانیت بیدار علیه مسئولین نظام. و از این قبیل موارد که احتیاج به تأمل بیشتر دارد.[۹]

با این همه آیت الله منتظری تا آخرین لحظه از مهدی هاشمی دفاع کرد و زمانی که وی در دادگاه عدل اسلامی به اعدام محکوم شد به صورتی عیان در مقابل نظام اسلامی ایستادگی کرد.

اما فارغ از جنایات مهدی‌هاشمی وعوامل وی که پرداختن بدان، خود فرصتی جداگانه می‌طلبد، دقت در نوع رفتار آیت الله  منتظری پس از اعدام مهدی‌هاشمی و از آن مهمتر زیر ذره‌بین قرار دادن مدل رفتار حضرت امام با ایشان از تاریخ اعدام مهدی‌هاشمی (مهرماه ۶۶) الی فروردین ماه ۶۸ که رسماًآیت الله منتظری از منصب خویش عزل می‌شود، بسیار جالب توجه و خواندنی است. آقای منتظری در یکی از آخرین تلاش‌های خویش جهت تغییر نظر امام راحل پیرامون اجرای حکم اعدام مهدی‌هاشمی، در پیامی مکتوب که خطاب به امام بزرگوار در تاریخ ۵ مهرماه ۶۶ نگاشته بود، با لحنی دور از انتظار می‌نویسد:

۱- سید مهدی هرچه بود و شد، بالاخره بیست سال سنگ اسلام و انقلاب و امام را به سینه زد.

۲- او از خیلی از کسانی که مورد عفو امام قرار گرفته‌اند بدتر نیست و مادر پیر او و زن و فرزندان خردسال او مورد ‌ترحم‌اند و خانواده و بیت آنان مورد احترام است.

۳- او نه مرتد است و نه محارب و نه مفسد و بالاخره به انقلاب و اسلام، اعتقاد کامل دارد، هرچند در سلیقه خطاکار باشد و هست.

۴- او هنوز طرفداران زیادی از حزب اللهی‌ها و جبهه بروها و افراد انقلابی دارد و اعدام او در روح آنان اثر بد باقی می‌گذارد.

۵- اعدام او سبب می‌شود در شهرهای مختلف، افراد خوب را به اتهام ارتباط با او خراب و منزوی سازند و قطعاً حضرتعالی به این امر راضی نیستید.

۶- اعدام او پیروزی بزرگی برای دشمنان و سوژه طلبان می‌باشد.

۷- و بالاخره آنچه گفته شد، نه به خاطر علاقه شخصی استکه من فعلاً هیچ علاقه شخصی ندارم – بلکه فقط از نظر مصالح اسلام و آینده انقلاب است و این‌که اعدام و خونریزی بالاخره بسی کدورت و خون در پی دارد. اعدام همیشه میسر است؛ ولی کشته را نمی‌شود زنده کرد.[۱۰]

میدان حماسه...
ما را در سایت میدان حماسه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emeydanehamase4 بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 ساعت: 13:11